سالها دفتر ما در گرو صهبا بودرونق میکده از درس و دعای ما بودنیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستانهر چه
کردیم به چشم کرمش زیبا بوددفتر دانش ما جمله بشویید به میکه فلک دیدم و در قصد دل دانا بوداز بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دلکاین کسی گفت که در علم نظر بینا بوددل چو پرگار به هر سو دورانی میکردو اندر آن دایره سرگشته پابرجا بودمطرب از درد محبت عملی میپرداختکه حکیمان جهان را مژه خون پالا بودمیشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جویبر سرم سایه آن سرو سهی بالا بودپیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشانرخصت خبث نداد ار نه حکایتها بودقلب اندوده
حافظ بر او خرج نشدکاین معامل به همه عیب نهان بینا بود ا ...
ادامه مطلبما را در سایت ا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ahosseinnazdikbin6 بازدید : 65 تاريخ : جمعه 29 مهر 1401 ساعت: 10:26